پس از آغاز دور دوم مذاکرات صلح، ادبیات و رفتار طالبان در میز مذاکره و میدان جنگ، بر قاعده «تهدید و توسل به زور» استوار است. در قطر، مذاکرات پیشرفتی نداشته است. چند روز قبل، یک عضو هیأت دولت گفت که طالبان به جای قطع جنگ، به این فکر میکنند که جنگ و خشونتشان را تا تشکیل نظام «ناب اسلامی» ادامه دهند. در میدان جنگ نیز قصه از همین قرار است. طالبان روی برنامه و طرح گرفتن قدرت از طریق جنگ کار میکنند و احتمالاً در بهار سال ۱۴۰۰، این طرح را به اجرا خواهند گذاشت.
در روزهای گذشته، آن عده از اعضای طالبان که در کابل زندهگی میکنند، در جلسهای، خطاب به یکی از چهرههای مهم سیاسی گفتهاند که اگر شما زمینه رشد فلان چهرهها را آماده نمیکردید، ما (طالبان) مدتها قبل، آنها را از صحنه قدرت و سیاست حذف کرده بودیم. اعضای طالبان با احساس پیروزی و ادبیات زورگویانه تأکید کردهاند که این گروه بهزودی حکومت آینده را تشکیل خواهد کرد و چهرههای منسوب به رهبری اقوام غیرپشتون را که در بیست سال گذشته رشد کردهاند، سرجایشان خواهد نشاند. یکی از چهرههای مهم طالبان در آن جلسه، از یکی از چهرههای مهم سیاسی خواسته است که پیام هشدارآمیز آنان را به فلان رهبر قومی برساند و به او بگوید که هیچگاه به گروهی که توسط یکی از کشورهای همسایه تشکیل شده و در خاورمیانه در برابر داعش جنگیده است، فکر نکند. آنان با لحنی سخن زدهاند که گویا گروه طالبان نماینده تامالاختیار پشتونها است و اقوام دیگر که در بیست سال اخیر پا از گلیمشان بیشتر دراز کرده، با آمدن آنان به کابل و برپایی نظام «ناب اسلامی»، در جایی که مستحق آن هستند، قرار خواهند گرفت.
اعضای طالبان در کابل، فکر میکنند که رهبران و اقوام غیرپشتون، در بیست سال اخیر بیشتر از حد و سهمشان در قدرت سهیم و دخیل بودهاند. به باور آنان، زمینهساز این حضور، یکی از رهبران بروکرات پشتون بوده است. به همین دلیل خطاب به آن چهره گفتهاند که اگر «او» زمینه رشد آنان را فراهم نمیکرد، طالبان خیلی وقت با رهبران منسوب به اقوام غیرپشتون تصفیهحساب کرده و آنان را سرجایشان شانده بودند.
این در حالی است که پیش از این، چنین نبود. آن عده از اعضای طالبان که از سالها به این طرف در کابل و دیگر شهرهای افغانستان زندهگی میکنند، معمولاً رابطهشان را با طالبان انکار میکردند و در ادبیات رسمی دولتی و رسانهای کشور، به عنوان اعضای پیشین گروه طالبان و یا به عنوان مقام بخش و اداره مشخص در دوره امارت طالبان، یاد میشدند. آنان در جلسات و مصاحبههایشان به طور رسمی از موضع گروه طالبان سخن نمیگفتند و سنگ این گروه را به سینه نمیزدند. اکنون اما چنین نیست. افرادی که از سالها به این طرف، در سایه جمهوریت و با استفاده از امکانات دولت افغانستان، زندهگی پرآسایشی داشتهاند، برخلاف گذشته که به عنوان اعضای پیشین طالبان شناخته میشدند، حالا برای خودشان عبا و قبای طالبانی دوختهاند و در میزها و مجالس سیاسی، به عنوان نمایندهگان طالبان، با لحن پیروزمندانه و تهدیدآمیز با دیگران سخن میگویند و حرف از پیروزی نظامی میزنند.
نوارهای تصویری تبلیغاتی که بهنام امارت اسلامی و با صفات و عنوانهای مختلف از سوی طالبان پخش و تبلیغ میشود، حکایت از یک دگردیسی آشکار نسبت به گذشته دارد. طالبان تا قبل زمان آغاز مذاکرات مستقیم با امریکا، بیشتر شعار جهاد بر علیه اشغالگران و کفار را سر میدادند و جنگشان را مجاهدت در راه آزادی افغانستان به عنوان خاک اسلام عنوان میکردند. پس از آغاز مذاکرات مستقیم با امریکا، تبلیغ جهاد در برابر اشغالگران و کفار رنگ باخت و اصطلاحات جدید نظیر «اداره کابل»، برپایی «حکومت ناب اسلامی» و… در ادبیات تبلیغاتی طالبان داخل شد. این گروه با امضای توافقنامه «آوردن صلح به افغانستان» در دهم حوت ۱۳۹۸ در دوحه قطر با امریکا، به تبلیغ روایت پیروزمندانه از جنگ نوزدهسالهشان پرداخت و به مدیریت خشونت روی آورد.
همزمان با آغازشدن مذاکرات بینالافغانی، اعضای کمیسیون فرهنگی طالبان در نوارهای تصویری تبلیغاتیشان، در کنار روایت پیروزمندانه از جنگ، روی تراشیدن چهره جدید برای این گروه، کار را آغاز کردند. در این نوارها، تنها طالبان جنگجو به نمایش گذاشته نمیشود، بلکه افراد سلاحبهدست اما آبادگر به تصویر کشیده میشوند که در حال ساختوساز اماکن عامالمنفعه، جاده و پل هستند. چنین روایتی، بر اصل مدیریت خشونت یا به عبارت دقیقتر «مدیریت توحش» استوار است که براساس آن مادامی که گروههای جهادی احساس میکنند که در مرحله پیروزی قرار گرفتهاند، برای جلب حمایت مردم، تلاش میکنند تا نشان دهند که آنان تنها اهل جنگ نیستند، بلکه توان حکومتکردن، ساختوساز و تشکیل دولت را نیز دارند.
روی هم رفته، طالبان در روی کاغذ خودشان را پیروز میدان و کارگزاران بیچون و چرای نظام «ناب اسلامی» در کابل میبینند. این باور، با آغازشدن دور دوم مذاکرات صلح در دوحه، به شکل بسیار برهنه در موضعگیریها و رفتار اعضای طالبان در دوحه، کابل، پاکستان و میدان جنگ دیده میشود. اعضای هیأت مذاکرهکننده طالبان در قطر، تا هنوز حتا حاضر نشدهاند که روی جنگ افغانستان با اعضای هیأت دولت، گفتوگوی دینی کنند. قرار معلوم، آنان بیش از آنچه تصور میشود در احساس پیروزی غرقاند و جانب دولت افغانستان و هیأت مذاکرهکننده آن را آنچنان که باید، جدی نمیگیرند. به همین دلیل است که پس از بیست روز از آغاز دور دوم مذاکرات صلح، کمترین پیشرفتی در آن دیده نمیشود.
در کابل نیز اعضای طالبان برخلاف گذشته که بهنام اعضای پیشین این گروه شناخته میشدند، اکنون از لاکشان بیرون آمدهاند و برای طرفهای قدرت و سیاست، خط و نشان میکشند. لحن آنان نیز تهدیدآمیز، پیروزمندانه و مبتنی بر اصل «توسل به زور» است. آنان، طالبان را صاحب افغانستان و حافظان اسلام فکر میکنند.
در میدان جنگ، عملکرد طالبان بر اصل «حذف» استوار است. جنگجویان این گروه، در همهسو با سربازان ارتش افغانستان در جنگاند و حتا به آتشبس فکر هم نمیکنند. آنان باور دارند که پیروز میدان هستند و با رسیدن بهار، در کابل نظام «ناب اسلامی» را برپا میکنند.
این تصویر واقعی طالبان امروز است. این گروه پس از سقوط در سال ۱۳۸۰، با تفنگ به میدان جنگ برگشت، با تفنگ خشونت خلق کرد، با تفنگ روی میز مذاکره با امریکا رفت و اکنون اساس دیپلماسیشان «تفنگ و خشونت» است.
در چنین وضعیتی، سخن گفتن از اینکه طالبان تغییر کردهاند، چیزی بیشتر از خودفریبی نیست. همچنان، از دل چنین فضایی، چشم امید بستن به مذاکره و از رهگذر آن به ختم جنگ، خودفریبی مضاعف است. صلح زمانی ممکن میشود که طالبان به سازوکار مذاکره تن بدهند و دوطرف زیر نظر ناظران و تضمینکنندگان معتبر بینالمللی، روی آینده قدرت سیاسی، ارزشها و خواستهایشان چانه بزنند. از این منظر، وقتی طالبان به عنوان یک طرف این مذاکرات، از اساس به اصول و سازوکارهای مذاکره باور ندارند، رسیدن به نتیجه مطلوب، محال است.
منبع: روزنامه هشت صبح